سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیزی کوه

اوقات شرعی
خواب چه تصمیمهاى روزانه را که نقش بر آب کرد . [نهج البلاغه]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

 
 
منوی اصلی

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 46728

 
 
درباره خودم
 
 
لوگوی وبلاگ
 
 
خبرنامه
 
 
طراح قالب

 طراح : پایون  

 
 
پیوندهای روزانه

گوگل جسجوگر [11]
جستجوگر گوگل [13]
[آرشیو(2)]

 
 
آرشیو

پاییز 1386
تابستان 1386

 
 
لینک دوستان

دیزی کوه بلاگفا

 
 
جواب خود آزمایی ادبیات پیش دانشگاهی 1

جواب خود آزمایی ادبیات پیش دانشگاهی ۱   
 
ص 7
1- مقصود از « نی » روح و جان انسان آگاه و آشنا بر عالم معنا و نیز « مولانا » که از خود و خودی خالی است . « نیستان » عالم معنا و جوار حق تعالی است و جدایی : دوری جان انسان از جوار قرب الهی می باشد .
2-« هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش ( طلب وصل) »
3- تاثیر دوگانه ی نی ( ناله نی برای « خوشحالان » تریاق و تسکین و برای« بدحالان » زهر و تلخی است . ) ، یعنی بطور کلّی ناله ی جدایی را برای همه سر می دهد .
4- نیستی ( نابودی - رسیدن به مقام فنا) را آرزو می کند – روایت کتاب درسی نابودی و نفرین است .
5- پرده اوّل به معنای « نغمه و موسیقی» و پرده دوم به معنای « حجاب » است . ( پرده های ما درید : رازهای ما را افشاکرد .)
 6-  عشق ( به خدا ) مولانا خواستار ماندگاری عشق است .
 7- زیرا روح نیایش و توجه به حق در تار و پود آن نهفته است ( نیایش میل به وصل  و شکایت از هجران ) .
ص-11
1-مصراع دوم بیت اول را می توان به دو گونه خواند :
الف ) جز به راهی که تو راهنمای من هستی نمی روم .
ب) جز به راهی که تو آن را به من نمایی نمی روم .
2-همه بیشی تو بکاهی همه کمّی تو فزایی .
3- نیایش های لطیف و زیبایی است لبریز از معارف ، آموزش های اخلاقی و اجتماعی .
4- علّامه الغیوب – ستّار العیوب ـ عزیز – جلیل – جلال – بخشنده – حکیم – عظیم - …
ص28
1- ستایش دادپیشگی و دادگری – ظلم ستیزی و طرد ظالم – نیرو بخشیدن – آزاد منشی – حمایت از مردم زحمتکش و دعوت آنها به اتّحاد . . .
2- همراهی و مبارزه مردم بر ضد ظلم و بیداد
2- زیرا خودبینی وناسپاسی به یزدان بر او چیره شد ، خود را جهان آفرین ( خدا ) خواند ، به هیچ نیروی برتری که بتواند تکیه گاه او باشد اعتقاد نداشت ، پس دچار هراس شد . مردم از او روی گردان شده و ضحّاک بر او چیره شد .
3- مارهای روییده بر دوش ضحّاک مظهری از اهریمن و تجسّم خوی اهریمنی و بیداد و منش خبیث است .
4- مغز گوسفند را با مغز یکی از دو قربانی می آمیختند و بدین ترتیب هر روز یکی از دوتنی را که به قربانگاه می آوردند ، نجات می دادند .
5- حضرت ابراهیم (ع) : از بیم نمرود خانواده ی ابراهیم (ع) او را سه سال در غاری پنهان کردند . سرنوشت فریدون مثل حضرت موسی است ولی پرورش یافتن وی در غار شبیه حضرت ابراهیم است .
7- ضحّاک
8- جای سوزن انداختن نبود . – شتر با بارش گم می شد . – سگ صاحبش را نمی -شناخت .
9- سرگذشت ملّتی در طول قرون و نمودار فرهنگ و اندیشه و آرمان های آنهاست ، کتابی است درخور حیثیّت انسان و نمایشگر مردمی است که در راه آزادگی و شرافت و فضیلت مبارزه کرده اند .

 ص-35
1-
الف) زمینه داستانی دارد .
ب) زمینه قهرمانی دارد ( سیاوش پهلوانی است که فنون رزم و بزم را نزد رستم می آموزد . عبور او از آتش ، تقوا و پرهیز گاریش یاد آور خوی قهرمانان است ) .
ج) مبتنی بر خرق عادت است ( گذر سیاوش از آن آتش عظیم و جان سالم به در بردنش ماجرایی برخلاف عادت است ) .
د) دارای زمینه ای ملّی است ( اعتقاد ایرانیان را درباره چگونگی تشخیص بی گناهان از گناهکاران و عکس العمل مردم را در برابر آن نشان می دهد ) .
2-سیاوش با چهره ای خندان ، با کلاه خود زرّینی بر سر ، جامه ی سفیدی همچون کفن در بر ، تن به کافور آمیخته و سوار بر اسبی سیاه و معتقد بر بی گناهی خود تصویر شده است .
3-خروشان و غمناگ و گریان بودند .
3-
الف) یکی تازی ای بر نشسته سیاه  // همی خاک نعلش برآمد به ماه
ب) زمین گشت روشن تر از آسمان // جهانی خروشان و آتش دمان
ج) نهادند بر دشت هیزم دو کوه // جهانی نظاره شده هم گروه
د) بیامد دو صد مرد آتش فروز // دمیدند گفتی شب آمد به روز
5-در مقایسه با چنین اتّهامی ، عبور از دوزخ برای من آسانتر است .
6- در صورت اثبات بی گناهی خود ( « اگر بی گناهم رهایی مراست »)
7- به وسیله رستم کشته می شود .
8-خیره سر ، دارای شخصیتی ناپایدار ، ناتوان در تصمیم گیری ، لجبازی
ص-40
1-
الف) شاعر خویشتن خویش را موضوع قرار می دهد و از احساسات شخصی از خشن –ترین تا نرم ترین آنها سخن به میان می آورد ، احساساتی مربوط به خدا ، خانواده ، انسانیت وطن و . . . با این تفاوت که نوع احساسات وی در برابر مسائل متغیر است .
ب) زیرا که یکی از سرشارترین حوزه های شعر است در این نوع ادبی قرار دارد.
ج) زیرا شاعر علاوه بر منِ شخصی ، منِ گسترده خود را نیز می تواند مطرح سازد .
د) چون تمامی آثار شعری در صورتی که مصداق کامل شعر حماسی یا تعلیمی نباشند ، غِنایی هستند .
2- بیت سوم ( عشق را خواهی که تا پایان بری // بس که پسندید باید ناپسند )
3- از عشق هر چه بگریزی ، بیشتر گرفتار می شوی – درد عشق درمانی ندارد .
4- عشق او دوباره مرا به بند کشید و تلاش بسیار برای رهایی از آن سودمند نبود .
5-                                     « کز کشیدن تنگ تر گردد کمند »
6- زشت باید دید و انگارید خوب // زهر باید خورد و انگارید قند
ص-42
1- فروتنی و بزرگ منشی و آزادگی و وارستگی او
2- تا به او بگوید خود را در برابر همه القابی که به او منصوب کرده اند هیچ می -انگارد و اجازه داده است هر کس بر حسب اعتقاد خود هر چه می خواهد درباره او بگوید . مهم این است که نباید تحت تاثیر ستایش یا نکوهش دیگران قرار گرفت .
3- هیچ کدام را ( من این همه نیستم )
4- من هیچ یک از اینها ( که دیگران درباره من گفته اند ) نیستم .
5- باز رفتند ( بازگشتند – برگشتند ) / بشوریدند ( اعتراض کردند ) / بیرون گرفت ( بیرون آورد ) / آواز داد ( فریاد زد - صدا زد)
6- ارادت : علاقه ، اخلاص و اظهار کوچکی در دوستی ، مشیّت الهی / اراده : خواست ، قصد ، میل و آهنگ ، عزم و تصمیم / مصاحبت : هم صحبت شدن با کسی ، دوستی / مصاحبه : گفتگو / اقامت : ماندن ، آرام گرفتن / اقامه : بر پای داشتن

ص43
1- بسته شده و در زنجیر که در زیر آفتاب و بر در خیمه افتاده بود .
2- آری ، زیرا وقتی از غلام خواست که در حضور ابراهیم خواص بخواند . شترها با شنیدن آواز غلام ، آب نخورده در صحرا پراکنده شدند .
3- خیر ، ضمن تاکید بر راستگویی امیر ، از او دلیل و برهانی نیز طلب کرد .
4- مهمان نوازی
5- ترتیب اجزای جمله رعایت نشده است . – به همراه حرف « را » از حرف « مر» استفاده شده است . – آوردن جملات کوتاه ( بر خلاف نثر امروز که معمولاَ َ جملات بلندترند ) – کاربرد فراوان افعال پیشوندی ( فراز رسیدم ، فروگرفتند . . .) آوردن لغات عربی و غیر فارسی .
6- در گذشته به معنی « امرکرد – انجام داد» به کار می رفته و امروز به معنی«گفت » و امروزه برای احترام بجای همه ی افعال امر می تواینم از « بفرمایید » استفاده کنیم.
7- موسیقی و شعر تاثیر عاطفی فراوان بر شنونده می گذارد و حتی حیوانات را متاثّر می سازد . متن درس نیز درباره تاثیر موسیقی و شعر است .
ص-47
1- هم می خواست او را بیازماید و هم اینکه عشق فرهاد را ناچیز جلوه دهد . او را مایوس کند و در هم ردکند .
2- عاشقی پاکباز و حاضر جواب .
3- بگفتا دوری از مه نیست درخور // بگفت آشفته از مه دور بهتر   
                     ( دیوانه با دیدن ماه دیوانه تر می شود )
4- « چه خواهی کرد » یا « چه چیز به او پیشکش می کنی » ، بعد از مصراع اوّل و قبل از مصراع دوم .
5- صادقانه ، تیزهوشانه و قاطع و رِندانه و دندان شکن .
6- در بیت اوّل : « دل و جان » و در بیت دوم « یاد نکردن از او( شیرین )»
7- سر ( جان خود )
ص-49
1 – ( گذرکرد – گذر نکرد ) ( نگردد – بگردد )
2- زیرا همچون چهره ی بی نقاب دوست است ( صبح از پس شب تیره بر می آید و روی دوست از پس افکندن نقاب نمایان می شود ) .
3- مصراع دوم تمثیلی است برای بیان کاملتر مفهوم مصراع اوّل ، یار همچون دریا است و فدا شدن در راه او بهتر از دوری از اوست همانطور «که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی »
4- ( همه ی بلبلان بمردند نماند جز غرابی ) – ( مگسی کجا تواند که بیافکند عقابی ) – ( که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی )
5- الف) ماندی ( ماضی مطلق ) – ماند ( می ماند ) ( مضارع اخباری )
    ب)‌ ماندی : ماندن در جایی - اقامت / ماند : شبیه است ( ازمصدر « مانستن» )

50
1- از خود بی خود و مدهوش شدم .
2- تسکین ( ساکن شود : تسکین یابد ) : ساکت شود
3- « تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم // از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم »

4-

52
1- چون در تمام ابیات به موضوعی واحد ( شکر و شادی عرفانه / به سر آمدن دورانی تیره و پدیدار شدن صبح امید ) اشاره می کند . ضمن آنکه برخی ( محمّد قزوینی ) این غزل را ناظر به وقایع تاریخی معیّنی پنداشته اند ( رجوع شود به مقدّمه ی غزل ) پس در تمام ابیات به موضوعی مشترک از نظر تاریخی و سیاسی اشاره شده است .
2- آری ، زیرا به تحوّلی اجتماعی ( پایان یافتن استبداد و تیرگی ) اشاره می کند و همانگونه که در مقدّمه ی درس آمده است می تواند به یک واقعه ی اجتماعی ( سقوط دولت امیر پیر حسین و آغاز حکومت شاه شیخ ابواسحاق ) مربوط باشد .
3- ( خزان – بهار ) ، ( گل – خار ) ، ( روز - شب)
4-
الف) پریشانی – گیسو – دراز – نگار
ب) « آن همه ناز و تغنّم که خزان می فرمود // عاقبت در قدم باد بهار آخر شد »
ج) آن پریشانیِ شب های دراز و غم دل
5- « آخر شد » در همه ی ابیات ردیف است و به یک معنی است ولی « آخر شد » مصراع اوّل و دوم بیت اوّل با دوم تفاوت معنایی دارند . در مصراع اوّل به معنای « به پایان رسید » و در مصراع دوم به معنای « به سامان شد » است .
6- « آن همه ناز و تغنّم که خزان می فرمود »،« نخوت باد دی و شوکت خارآخرشد »
7-  شِکوه و گلایه ی حافظ از عدم توجّه به او و شکرگذاری در قبال پایان یافتن این حقارت .
54
1-با نکته دانان عشق (عارف عشق آزموده )
2- « کلمه مپیچ » هم به معنای ( پیچیده مشو ) آمده و هم به معنای ( خیره مشو – گرفتار مشو ) و در معنای اوّل با زلف ایهام تناسب دارد « سر » نیز ایهام تناسب دارد . « سر » به معنی ( سر زلف ) و ( سر ) آمده است .
3- در صدر اسلام هفت نفر در قرائت و تلاوت قرآن بسیار مهارت داشتند که عبارت بودند از : 1- ابو عمّار حمزه بن حبیب کوفی ، 2- عاصم ابن ابی النّجود کوفی ،    3- ابوالحسن علی بن حمزه کسایی کوفی ، 4- نافع ابن عبدالرّحمان مدنی ،        5- عبدالله ابن کثیر ملکی 6- ابو عمرو ابن علاء بصری ، 7- عبدالله ابن عامر شامی .
4- چشم پر غمزه ی یار که عاشق را از پای در می آورد .
5- « ستاره ی قطبی » که در انتهای محور شمالی – جنوبی زمین در قطب شمال دیده می شود و در قدیم راهنمای کاروانیان در جهت یابی درهنگام شب بوده است . در این بیت ، منظور حافظ ، « مرشد ، مراد ، پیر میکده ، پیر مغان » می باشد .
6- از رعایت مدّعی ، ملاحظه ی دشمنان دوست نمای .
7- الف) « صورت توان بست » که فعلی است در وجه مصدری . 
ب) نهایت این راه کجا صورت توان بست ؟
8- تضاد و مراعات نظیر .
56
1- با شوق و اشتیاق خودش که گرما و حرارت شعله در مقابل آتش اشتیاق او ناچیز است .
2- غبار – خماری – مثل یک لبخند ، خنده وار بودن – آینه دار
3- « آرزو های دو عالم دستگاه // از کف خاکم غباری بیش نیست »
4- سرسبزی گلستان به اندازه ی عمر کوتاه یک لبخند است ( خنده وار بودن گلستان نشانه ی کوتاهی و گذرا بودن زندگی و دنیا است ) .
5- غرقه – محیط – تنگ آبی – کنار ( محیط : اقیانوس )
6- ناپایداری و بی اعتباری دنیا و زودگذر بودن عمر ( بی اعتباری زندگی انسان ) .
7- زیررا آنچه اینان بدان فخر می فروشند عار و ننگی بیش نیست . شاعر مقام های این دنیا را مایه ی ننگ می داند .
8 « محیط » در این بیت به معنی « آگاهی های ما » است ( صنعت استعاره ) ،       ( برخی آن را « دنیا» و « هستی انسان » هم معنی کرده اند ) .
57                                             
1- عیب جو ظاهر بین و مجنون ، حقیقت بین است . عیب جو سطحی نگر و کتبی نگر است و مجنون عمیق نگر و کیفیت نگر است .
2- دیده ی پاک و حقیق بین ، همه چیز را پاک و زیبا می بیند ( چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید ) بر زیبابینی تاکید می کند .
3- هر دو شاعر به مضمون واحدی اشاره کرده اند ( فقط مخاطب در شعر وحشی ، مجنون و در شعر مولوی ، لیلی است ) . هر دو معتقدند با چشم حقیقت بین باید به امور نگریست ، لیلی را از دریچه ی چشم مجنون باید دید .
4- باید به صورت ( حور ، «ی» نکره ) خوانده شود . چون « قصور » در مصراع بعد با «ی» نکره آمده است .
61
1- تاریک زار – غم اندود – سحرکوشان – چندشناک – سنگردار و  . . .
2- توصیف فرات ، ماه و ستارگان .
3- ( دیشب : شب عاشورا ) – ( امشب : شب شام غریبان )
4- « اگر دین ندارید ، لااقل آزاده باشید .»
5- زیرا نویسنده از احساسات شخصی در توصیف واقعه ی کربلا استفاده کرده است و آن واقعه ی عظیم را با شور و احساس توصیف نموده است .
63
1- « آه دست پسرم یافت خراش // وای پای پسرم خورد به سنگ »
2- این که از احساسات درونی ، عشق و انگیزه های درونی مادر ، عاشق و معشوق سخن می گوید .
3- زیرا حرمت مادر را پاس نمی دارد .
4- در شعر شهریار فرزند ، سپاسگذار مادر و دلبسته اوست و برعکس در شعر ایرج میرزا پسر ناسپاسی می کند .
66
1-کمال پرستش را در مستی می داند ( مستی : سرمستی و خماری عاشقانه ) .
2- « به شادی و آسایش و خواب و خور // ندارند کاری دل افگارها » که با ابیات چهارم و پنجم حدودی ارتباط معنایی دارد .
3- باران شادی (‹ شاباش › استعاره از « قطره ی باران » است ) . 
4- زیرا آینده نیز مانند گذشته ناپایدار است و خواب و خیالی بیش نیست .
5- « به خون خود آغشته و رفته اند // چه گل های رنگین به جوبارها » و همچنین با بیت ششم که « چه فرهادها مرده در کوه ها // چه حلّاج ها رفته بر بادها » می -باشد ، ارتباط معنایی دارد .
6- واژه ی « حلّاج » عربی است . در واژه ی « برقصد » نیز ، تکواژ « رقص » عربی است .
67
1- هی نگویید « من » ، این « من » شیطان است .
2- بین « نقص و کمال » / « عیب و جمال » / « خویش و غیر » ، تضاد وجود دارد.
70
1- « غم » در مصراع اوّل اندوه و ماتم این جهانی ( با بار معنایی منفی ) و در مصراع چهارم غم عشق ( با بار معنایی مثبت ) یا غم فراق است که حاصل آگاهی و مایه –ی شادکامی و سرمستی است .
2- زخم رزمنده را را به نشان و مدال تشبیه کرده است ، « زخم و نشان » هر دو بر سینه نشانده می شوند . و هر دو مایه ی سرافرازی است . ( با زخم نشان گرفتن : کنایه از مبارزه ای افتخار آمیز است .) نشان ایهام تناسب دارد / بین « زخم و نشان» تناسب و جود دارد .
75
1-صفات انسان پر گو : ( آکنده گوش است ) – ( به نصایح دیگران توجّه نمی کند ) – ( نسنجیده سخن می گوید ) – ( رازدار نیست ) .                    
   صفات انسان کم گو : ( رازداری ) –  ( نصیحت شنو بودن ) – (سنجیده سخن گفتن)
2-صدف ، کوه
3- « نباید سخن گفت ناساخته // نشاید بریدن نینداخته »
4- حذر کن ز نادان ده مرده گوی // چو دانا یکی گوی و پرورده گوی
     کم آواز هرگز نبینی خجل // جوی مشک بهتر که یک توده گل
5- به نصیحت و توصیه ی خیر خواهانه ی دیگران توجّه نمی کند و سخن کسی را نمی شنود .
6- از آن نوع شعر تعلیمی که موضوع آن خیر و نیکی است ( حوزه ی اخلاق ) .
7- شعر تعلیمی دوران گذشته بیشتر شامل سروده هایی در زمینه ی اخلاقی و مذهبی و عرفانی بوده است ولی از انقلاب مشروطه به بعد ، مسائل سیاسی و اجتماعی و    روان شناسی نیز وارد شعر تعلیمی جدید می شود .
79
1- * وقعات غرایب که خاص ، او را بود : رویدادهای شگفت انگیزی وجود داشت که فقط برای او رخ می داد ( از اوسر می زد) .
* خط جنید باید : حکم و فتوای جنید لازم است .
* زبان دراز کردند : اعتراض و سرزنش کردند .
2- مصلحت اندیشی و عافیت طلبی و عاقبت نگری قشیری را بیان می کند .
3- بعد از آنکه خلیفه تایید جنید را برای به دار آویختن « حلّاج » لازم شمرد ، او دستار و دراعه پوشید و به مدرسه رفت و در جواب فتوای خلیفه نوشت : حلّاج بر ظاهر حال ، کشتنی است . به این ترتیب پیش بینی حلّاج راست از آب بیرون آمد و هنگام تایید حکم جنید در لباس متشرعان ریاکار بود .
4- در آمد به صورت اهل شریعت تا در لباس اهل تصوّف و طریقت ، حکم قتل منصور را تایید نکرده باشد .
5- زیرا شبلی از حقیقت سخنان حلّاج آگاه بود و برای موافقت و همراهی با مردم گلی به طرف او پرتاب کرد و حلّاج از او که می دانست ، توقع نداشت .
6- زیرا مریدانش نسبت به او فقط گمان نیکو داشتند ( مقلّد او بودند ) و « گمان نیکو داشتن به کسی » از « فروع دین » است در حالیکه منکران او به « توحید و شریعت » که از « اصول دین » است معتقد بودند و برای یک اصل دینی قیام کرده بودند آن هم اصل توحید .
 7- زینت بخش چهره مردان خدا ، خون و شهادت آنها است ( آبروی آنها در گروِ شهادت آنها است ) .
9- وقعات غرایب – کارهای عجایب
82
1-فساد اجتماعی حاکم بر جامعه ( چنین راه ناهمواری سسب می شود همه افتان و خیزان بروند )
2- پدیده رشوه خواری
3- کمّیّت و اندازه اهمّیّت ندارد . آنچه مهم است ، نفس عمل است . « بدی و حرام » چه کم باشد چه زیاد ، بد است ، حرام است .

 



آقای صادقی(یکشنبه 86 شهریور 25 ساعت 8:38 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
<      1   2   3   4   5   >>   >

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مطالب ادبیات دوره ی متوسطه
[عناوین آرشیوشده]
 
Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved